نهفتــه هـای زندگــی من



63

یادمه سه سال پیش بابام منو به خاطر بیکاریم مسخره کرد و دلم خیلی شکست اما بعدش یه شغل خوب پیدا کردم. سه روز پیش برای بار دوم، بابام منو مسخره کرد، به خاطر ازدواج نکردنم به مامانم گفت: تو باعث شدی این دختر تو خونه بمونه بازم دلم شکست و یه دل سیر گریه کردم نمیتونم ازش خورده بگیرم، کسی که کتاب نمی خونه، کسی که فیلم نمیبینه، چطور ازش میشه توقع داشت که ذهنش باز باشه انگار همه زن ها به دنیا میان که ازدواج کنن و مردها رو ساپورت کنن من قسم میخورم اگه روزی ازدواج

62

وقتی نمی تونی یه حرف رو پیش خودت نگه داری، بیجا می کنی از کسی که اون رو حرف رو پخش می کنه، ناراحت بشی لطفا انفدر خودت رو برای دیگران شرح نده به بقیه چه ربطی داره تو دوست نداری بچه دار شی لطفا سکوت کن، بیشتر از همیشه آخ که چرا آدم ها نمی فهمن ازدواج، بچه دار شدن، لاغری یا چاقی، یه مسئله شخصی آخه چرا فکر میکنین آدم ها میان تو این دنیا که ازدواج کنن، بجه دار بشن و بمیرن --------------- قول بده دیگه خودتو برای کسی توضیح ندی؟ - قول می دم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

خاطرات یک شکست خورده Deangelo Kathy کلینیک تهرانی gongzuodaohangye ،Unemployed angel صــبوح مرکز تخصصی عروس تکین در گرگان woonremem حرفای من و دلم